مامانی بازم اومدی
دختر مامانی این روزا خیلی شیطون شدی.خیلی فرز چهار دست وپا میری.دیروز میخواستم واسه بابایی افطار درست کنم ده بار اومدی تو اشپزخونه بغلت کردم با دستت اتاقو نشو نم دادی با هم رفتیم یه عروسک برداشتی و...اومدم به کارام برسم 3 دقیقه بعد یکی پشت سرم میگه دددددددددد مامانی بازم اومدی ...
نویسنده :
مامانی
14:53